پوجای کریسمس 

Pune (India)

Feedback
Share
Upload transcript or translation for this talk

پوجای کریسمس

پونه، هند، 25 دسامبر 1982

امروز داریم تولد مسیح را جشن می‌گیریم، که رویداد بسیار بزرگی در حیطه آگاهی بشر بود.

همان‌طور که می‌دانید، وقتی او در چاکرای اگنیا متولد می‌شود، ایگو و سوپرایگو را جذب می‌کند که آن قید و شرط‌های درون ما و ایگوی ما است.

چنین اتفاق بزرگی حدود دو هزار سال پیش رخ داده است.

ولی امروز برای ما وقت آن رسیده، که از آن ظهور عظیم بر این زمین استفاده کنیم و آن را به کار گیریم. برای درک مسیح، اول از همه باید بدانیم که او کسی نبود جز اومکارا. او فقط از ارتعاش ساخته شده بود؛ و برای همین است که دوباره زنده شد و او وارسته بود؛ به خاطر عین ذاتش؛ و برای همین ما نیز باید بدانیم که باید وارسته شویم؛ اول از افکارمان؛ و همان‌طور که می‌دانید آن وارستگی وقتی حاصل می‌شود که بدانید چطور دیگران را ببخشید.

ولی وابستگی بسیار ظریف دیگری هم هست که مردم دارند؛ این ‌که آنهایی که با مذهب مسیحیت به دنیا می‌آیند، فکر می‌کنند مسیح مال آنها است و این ‌که او در مُشتشان قرار دارد. در حالی که درست بر عکس است؛ این ‌که او اصلا کاری به آنها ندارد و دقیقا بر ضد آنها است. چنانچه مسیح گفته است: “زمانی مسیح مسیح خواهید کرد و من شما را نخواهم شناخت.”

پس مهم است که مسیحیان هیچ‌وقت نباید فکر کنند مسیح مال خودمان است و او مال ما است، چون تمام عمرتان را مثل مسیحی‌ها زندگی کرده‌‌اید. در واقع زندگی نکرده‌اید؛ شما مثل مسیحی‌ها زندگی نکرده‌اید. بنابراین آنها که مثل مسیحی‌ها زندگی نکرده‌اند و فقط اسم مسیحی روی خود گذاشته‌اند، به معنای واقعی مردمانی نیستند که از مسیح پیروی می‌کنند. بنابراین اکنون باید خود را تغییر دهیم و در زندگی پیرو او شویم. تا وقتی او را در زندگی خود جذب نکنیم، عظمت ظهور او را درک نکرده‌ایم.

این که فقط به دلیل مسیحی یا به اصطلاح مسیحی بودن، فکر کنیم به نحوی در ارتباط با او هستیم و خودمان را با او یکی بدانیم، قطعا اشتباه است؛ و برای همین است که من قبلا به شما تذکر داده‌ام که باید تمامی صفات او را جذب کنیم. این نمونه‌ای زنده از یک ظهور بسیار بزرگ بود که او بر زمین بیاید و چنین زندگی پاک و مقدسی را پیشه کند.

سعی کنید پاکی و قداست خود را پرورش دهید؛ و قداستی قدرتمند و فرخندگی قدرتمندی که آلوده نمی‌شود، بلکه با هرآنچه ضد خدا و ضد مسیح است می‌جنگد.

پس امروز روزی است که تولد او را دوباره جشن می‌گیرید؛ و امروز بگذارید او در ما متولد شود. بگذارید در شخصیت ما، در رفتار ما، در خلق و خوی ما متولد شود. او مردی وارسته بود؛ به مادیات وابسته نبود، به هیچ وجه؛ او مثل پسر یک نجار زندگی کرد؛ در شرایط بسیار سختی؛ کاملا سخت؛ و او اصلا نگران مسائل پیش پا افتاده زندگی نبود.

در واقع خانه یک نجار یکی از خطرناک‌ترین جاها برای زندگی کردن است؛ چون همه نوع میخی در آن پیدا می‌شود، هر وسیله عجیب و غریبی که با آن کار می‌کنید در آن هست. هر روز ممکن است روی چیزی پا بگذارید و صدمه ببینید؛ و به سختی می‌توانید جای خواب پیدا کنید. همه جا پر از چوب است و افراد بیشتر روی چوب می‌خوابند؛ در حالی که درست برعکس، ما به اصطلاح مسیحی‌ها، به راحتی‌مان خیلی حساس هستیم و محکوم کردن بقیه برای ما خیلی آسان است. خیلی آسان است.

این خیلی احمقانه است، بسیار احمقانه است! هر چه را ببینید، مثلا آنها به یک فروشگاهی می‌روند؛ “وای این خیلی بد است!” می‌روند به جایی و می‌گویند: “آن بد است!” خودتان چه؟ درون خودتان چه خبر است؟ فقط به درون خودتان سری بزنید؛ و این چیزی است که الان باید پرورش دهیم. ما باید خودمان را از درون پاک کنیم. شما باید از خودتان ناراحت باشید، نه از بیرونتان. شما باید از آن چیزهای بدی که در درون دارید ناراحت باشید، نه از موارد بیرونی. توجهتان را از بیرون به سمت درون ببرید. چنانچه مسیح نیز یک زندگی درونی را پیشه کرد. او بیرونی زندگی نمی‌کرد. او درون خود زندگی می کرد.

برای همین است که باید امروز بفهمیم، در چنین روزی، تولد دوباره ما باید در درون اتفاق بیفتد. دغدغه ما باید برای آسایش درونی باشد و نه آسایش بیرونی. مثل دیروز؛ اگر آن عکس را دوست نداشتید، این علامت خوبی است که شما نمی‌توانید با کثیفی و پلیدی زندگی کنید. ولی هنوز این بیرونی است. ولی کثیفی و پلیدی درون چه؟ آن افکار درونی که ما را آلوده می‌کند چه؟ آن افکار احمقانه‌ای که هنوز در مغزمان است چه؟ آنها را دور کنید، آنها را دور بیندازید. و دوباره مانند یک نیلوفر متولد شوید، مانند مسیح که سرتاسر زندگی‌اش را اینچنین زندگی کرد، به خاطر ما جان داد و دوباره زنده شد.

پس ما چنین سرمشق بزرگی داریم که باید درون ما، در شخصیت ما، در زندگی ما جذب شود. این چیزی است که دارم بارها و بارها می گویم، چون ما واقعا سردرگم می‌شویم. فکر می‌کنیم اگر چیزی مثل یک گذرنامه داشته باشیم، دیگر خوب هستیم. نه اینطور نیست. آنچه لازم دارید تحول درونی شما به کرداری همچون مسیح است؛ و بالاتر از همه بخشیدن است، بخشش؛ بخشش که در ما بسیار نایاب است. می دانید، مگر این که آن را در خود پرورش دهیم؛ این ایگو باید بیرون شود. اگر بخواهیم مسیحی باشیم باید بی‌ایگو باشیم.

و این را باید درک کرد، که وقتی از تولد مسیح، از چنین زمان زیبایی صحبت می‌کنیم، با آن‌که او در سختی تمام به دنیا آمد، می‌توانست در قصر یک پادشاه به دنیا بیاید. می‌توانست هر جایی به دنیا بیاید؛ ولی چرا چنین کرد؟ چون می‌دانست وقتی مسیحی‌ها بیایند، دنبال بهترین بسترها برای خودشان می‌گردند؛ بهترین خانه‌ها برای خودشان و تاب کمترین ناملایمتی را ندارند. با هر چیزی دادشان بلند می‌شود: فرش کثیف شد، این کثیف شد. این کوته فکری زیادی است.

پس برای شما، مهم این است که باید بالاتر بیایید؛ بالاتر و ببنید او چطور در یک آخور به دنیا آمد. در چنان جای نامناسبی که پر از همه نوع گاو و پهن‌گاو بود؛ و همه چیز آنجا پخش بود و او اصلا اهمیت نمی‌داد. او درست جایی به دنیا آمد که شما حتی دوست ندارید به آن سر بزنید یا آنجا بنشینید. و آن مادر همه جا را برای او تمیز کرد و او آنجا به دنیا آمد؛ ستاره‌ای درخشان از بهشت. تا پاک کند. چون اگر شما پاک باشید، بقیه را هم پاک می‌کنید.

بنابراین، امروز، روز بزرگ ظهور او، بیایید در این کشور بزرگ یوگا، مخصوصا این بومیِ (سرزمین) پونا، که پونیا بومی است، جشن بگیریم، تا فرخندگی، قداست و وارستگی کامل مسیح را در خود جذب کنیم؛ و ما می‌خواهیم همچون پیروان واقعی مسیح و همچون او زندگی کنیم. امروز شما ساهاجایوگی ‌هستید، بنابراین اکنون هیچ طبقه، هیچ رسم و هیچ مذهبی ندارید.

شما الان فقط یک مذهب جهانی دارید که آن ساهاجایوگاست. که در آن مسیح ستایش شده، همه مسیح را ستایش می‌کنند؛ چون مسیح فقط برای یک نفر، دو نفر و ده نفر نیامد. ولی آنهایی که او را ستایش می‌کنند باید ویژگی‌های او و زندگی‌اش را نشان دهند. یک مادی‌گرا چطور می‌تواند دم از مسیح بزند؟! من که متوجه نمی‌شوم؛ چون هیچ چیز مادی در بدن او نبود. او هیچ ماده‌ای در خود نداشت. او فقط ارتعاشات بود. برای همین می‌توانست روی آب راه برود. پس چطور مادی‌گراها می‌توانند مدعی چیزی در مورد مسیح بشوند؟ من نمی‌فهمم. موقعی انسان با این مشکل مواجه می‌شود، که تناقض بین چیزی که اعلام می‌کنیم و چیزی که هستیم را مشاهده کند.

حالا این بخشی است که باید به آن برسیم و وقتی شما به آن برسید، از این که خداوند از شما مراقبت می‌کند حیرت‌‌زده می‌شوید. چطور یک گل در بیابان به گل می‌نشیند؟ چطور آبش را به دست می‌آورد؟ چطور از او مراقبت می‌شود؟ چطور این‌قدر زیباست؟ نگران چیزی نیست. به همین ترتیب وقتی به آن موجود زیبا که روحتان باشد تبدیل شوید، از شما مراقبت خواهد شد.

شما رحمت تمام، لذت تمام را دریافت خواهید کرد، چون منشا لذت همان است، بدون شک. اما وقتی شما روح را با ایگو بپوشانید، به آن لذت نمی‌رسید. بنابراین سعی کنید آن ایگو را به هر طریقی که شده پاک کنید؛ ایگوی خودتان را ببینید؛ “اوه، آقای ایگو شمایید؟ برو بیرون! آن را بیرون بیندازید! با محبت و مهربانی نسبت به خودتان و دیگران، سعی کنید بالا بیایید؛ بالا و بالاتر بیایید، به سوی قلمرویی که مسیح برای ما خلق کرده؛ در منطقه لیمبیک، جایی که قلمرو خداوند است.

رحمت خداوند شامل حال همه شما باشد که از زندگی او پیروی می‌کنید و تمامی خصوصیات او را درون خود جذب می‌کنید. همچنین من مادر شما هستم و اینجایم تا به شما همه آن چیزها را یاد بدهم و بگویم چگونه انجامش دهید و شما باید حواستان به آن باشد. چطور من وارسته‌ام؛ به همان شکل شما هم باید وارسته باشید. شما تلاش می‌کنید که مرا با دادن این چیز و آن چیز خوشحال کنید؛ ولی می‌دانید که من شخصی بسیار وارسته هستم؛ من وابستگی را درک نمی‌کنم، من وابستگی را درک نمی‌کنم و فقط به افرادی که می‌خواهند بگویند: “مادر ما دوست داریم که این را و آن را به شما بدهیم” لبخند می‌زنم؛ باشد بدهید. ولی من وابسته نیستم. من نمی‌توانم وابستگی پیدا کنم، چیزی درون من نیست که بتوانم به آن بچسبم، هیچ چیز! من فقط نیروی در حال حرکت کندالینی هستم؛ چطور می‌توانم به کسی بچسبم.

من فقط دائما در حال حرکت هستم، به همین دلیل برای من امکان وابسته شدن به چیزی وجود ندارد. به همین شکل، شما فقط درون خود این نیرو را به دست بیاورید و با من حرکت کنید و فقط مابقی چیزهایی که مانع پیشرفت شما هستند را فراموش کنید.

شما باید پیشرفت کنید. با وقار باید بالا بیایید. من مطمئنم که چنین خواهد شد. این بار افراد بسیار عاقل بوده‌اند، آنها کم‌ترین انتقاد را داشته‌اند؛ گرچه هنوز هم بعضی این چنین هستند، اشکالی ندارد، ولی بیشتر آنها بسیار شیرین و بسیار باوقار بوده‌اند و جمع خوب است و من بسیار خوشحالم که افراد در این پوجا دارند این‌قدر خوب عمل می‌کنند. من بسیار خوشحال هستم.

رحمت خداوند شامل حال شما باشد.