پوجای شری ماهاویرا
پِرت، استرالیا، 28 مارس 1991
امروز میخواهیم تولد ماهاویرا را جشن بگیریم. ماهاویرا اینکارنیشن بْهایراوانات است، یا به قول شما حضرت میکائیل. حال این دو قدیس، همانطور که میدانید یکی جبرئیل، هانومانا و دیگری حضرت میکائیل، یکی بر پینگالا نادی (کانال راست) و دیگری، حضرت میکائیل بر ایدا نادی (کانال چپ) قرار گرفتهاند.
خوب، ماهاویرا باید جستجوی زیادی انجام میداد. درست است که او یک فرشته بود، ولی به شکل یک انسان آمد و باید میفهمید که مشکلات کانال چپ چیست و این که کانال چپ چطور عمل میکند. این موضوع بسیار پیچیدهای است، کانال چپ، بسیار پیچیدهتر از کانال راست است. در کانال چپ هم ما هفت نادی داریم و این هفت نادی پشت سر هم قرار گرفتهاند.
آنها را در کتابها توضیح دادهاند و به آنها اسامی مختلفی دادهاند. حال، این هفت نادی که در کانال چپ قرار دارند، همانطور که میدانید نیازهای گذشته ما را فراهم میکند. بهطور مثال، هر لحظه یک گذشته میشود. هر زمان حالی یک گذشته میشود. بعد ما گذشته این دوره زندگیمان را داریم و نیز ما گذشته زندگیهای قبلیمان را. پس تمامی گذشته، از بدو خلقت درون ما موجود است.
بنابراین همانطور که میدانید، جرقه شروع تمامی بیماریهای روانتنی، فقط توسط موجوداتی زده میشود که از کانال چپ پدیدار میشوند. شخصی که بر فرض دچار مشکلات کبدی است، به یک باره از کانال چپ دچار حمله میشود، به خصوص از مولادهارا، یا هر چاکرای کانال چپی، نابی چپ؛ چون مولادهارا آن چاکرایی است که با کانال چپ، ایدا نادی اتصال دارد، و کانال راست، پینگالا نادی به سوادیستانا متصل است.
بنابراین مشکلات مولادهارا، واقعا از دسترس انسانها خارج هستند، و وقتی مولادهارا مورد حمله قرار میگیرد، هر کدام از این چاکراهای کانال چپ، آنوقت بیماریهای روانتنی برای انسانها پیش میآید. همانطور که بارها برای شما گفتهام [شری ماتاجی یک چاکرا را با دو دستشان نشان میدهند] حالا این یک چاکرا، این یک چاکرای دیگر، چپ و راست، روی هم قرار میگیرند. شما از کانال راست زیاد استفاده بکنید، به حدی میرسد که ناگهان برای کانال چپ اتفاقی میافتد و شروع میشود. بنابراین تمام بیماریها، مثلا حتی دیابت، ناشی از مشکلات روانتنی است.
کسی که خیلی پرمشغله است، زیادی فکر میکند، بسیار کانال راستی است، یک مرتبه برایش اتفاقی میافتد، ممکن است آن دیابت ارثی هم باشد به خاطر گذشته، و دیابت به ناگاه شروع میشود و شما این مشکل روانتنی را میگیرید. حالا این مشکل روانتنی فقط وقتی شفا پیدا میکند که شما بدانید مشکل کانال چپ چیست. بنابراین ماهاویرا کاملا به عمق کانال چپ رفت. چرا گفتم کانال چپ مشکل است، چون وقتی روی کانال چپ حرکت کنید، حرکت خطی میشود البته، ولی به سمت پایین حرکت میکند، در حالی که حرکت در کانال راست به سمت بالاست.
پس حرکت به این شکل به سمت پایین ادامه پیدا میکند، و بعد به شکل مارپیچی پیچ میخورد، مارپیچ تشکیل میدهد و شما با آن حرکت میکنید و در نتیجه در آن مارپیچ گم میشوید. ولی آن یکی به سمت بالا حرکت میکند و مارپیچها خیلی زیاد نیستند و چون به سمت بالاست، خارج شدن از آن آسان است. بنابراین افرادی که به هر دلیلی به چپ میروند، با فکر کردن زیاد به گذشته خودشان، گریه به خاطر خودشان و دائم غر زدن، آدمهای سختتری نسبت به افراد کانال راستی هستند. ولی افراد کانال راستی، برای دیگران زحمت درست میکنند، در حالی که افراد کانال چپی، برای خودشان دردسرسازند. برای همین لازم بود که این کانال چپ خوب درک شود، که این کار توسط ماهاویرا انجام شد.
گرچه فکر میکنم، او همه چیز را درباره آن میدانست. بنابراین او به صورت عملی و به تفصیل، به خیلی از اتفاقاتی که ممکن است برای شخصی که به کانال چپ میرود، اتفاق بیفتد اشاره کرد. او ایده جهنم را مطرح کرد. همچنین هفت نوع جهنم را توصیف کرد. یعنی جهنم آنقدر وحشتناک است که من نمیخواهم برایتان بگویم جهنم چیست، به طور وحشتناکی دردآور، به طور وحشتناکی اندوهبار و به طور وحشتناکی بسیار مشمئز کننده است، طوری که از خودتان بیزار میشوید، وقتی بفهمید مرتکب چنین اشتباهی شدهاید، چنین خلافی را انجام دادهاید، چنین گناهی را، و آن وقت نتیجهاش چه میشود؟ به شما فقط مجازات آن میرسد.
ماهاویرا همه چیز را روشن کرده است، او به تفصیل تمام جزئیات مجازات فردی را که سعی میکند کانال چپی باشد، بیان کرده است. همچنین او در مورد کسی که کانال راستی است توضیح داده؛ ولی نه به آن اندازه؛ چون ناچار بود با ترکیب این دو سر و کار داشته باشد، ولی بیشتر با کانال چپ.
همانطور که قبلا به خیلی از افراد گفتهام و اینجا هم شاید گفته باشم، که یک جان وجود دارد که از جسمهای عِلّی پنج عنصر ساخته شده است (جسم عِلّی، هسته بدن ظریف و بدن ضمخت است). علت زمین، به طور مثال، عطر است. پس این جان که از پنج جسم عِلّی و چاکراهای شما ساخته شده است، به علاوه میتوان گفت، همچنین کنترل پاراسمپاتیک را دارد، از بیرون روی نخاع مینشیند و سیستم عصبی پاراسمپاتیک را فعال میکند. پس جان با تمام چاکراها ارتباط دارد.
حال این جان است که وقتی ما میمیریم، با کندالینی و روح ما به آسمان میرود و این جان است که حالا نقل و انتقال وجودمان، هر چه باقیمانده باشد را به یک موجود جدید هدایت میکند، و به این نحو عمل میکند. پس هر چه که تاکنون انجام دادهایم در آن جان ضبط شده است. وقتی از من میپرسیدید: “مادر، ما یک چیزهای دایره دایره میبینیم که انگار کنار هم قرار دارند. آنها چه هستند؟” من به شما گفتم که این روح یک مرده است. و حالا فهمیدهاند که به آنها چه گفتهام. چون وقتی کسی بمیرد، روحش خود را به شما نشان میدهد؛ حتی الان میتوانید چیزهایی دایره دایره ببینید: ممکن است خیلی باشند، ممکن است یکی باشد، یک رشته، و وقتی به آنها گفتم، آن را زیر میکروسکوپ دیدند، که تصویر جان، درون ما بر سلول افتاده است، بر بازتاب دهندهای که در هر سلول است.
بنابراین آن بخشی از سلول که بازتاب دهنده است و در یک طرف سلول قرار دارد نیز، بازتاب این جان را دارد و جان اصلی که در پشت قرار دارد، جان منعکس شده را که مراقب هر سلولی است، کنترل میکند. حالا فهمیدهاند که در آن بازتاب دهنده، از این نوع هفت حلقهایها وجود دارد؛ هفت حلقه چون بر هشتمی، هفت چاکرا و مولادهارا مینشیند. حالا چیزی که او کشف کرد آن است که وقتی مردم میمیرند، برخی جانها دوباره به دنیا میآیند، بلافاصله بعد از چند روز و این افراد آدمهایی بسیار عادی هستند؛ و به این شکل او چنین تقسیمبندی را ارائه کرد.
بنابراین آن افرادی که مردهاند، از یک دستهای هستند که برای مدت کوتاهی در ضمیر ناخودآگاه جمعی وجود دارند و بعد دوباره متولد میشوند. آنها افرادی بسیار معمولی، بدون هدف و بهدردنخور هستند. ولی بعضی جانها هم هستند که وقتی میمیرند، فقط در هوا معلق میمانند و منتظر کسی میشوند که به آرزوهای محقق نشده آنها، جامه عمل بپوشانند. مثلا یک دائم الخمری باشد و یک دائمالخمر میتواند با انسان زنده دیگری که به شرابخواری علاقه دارد یکی شود.
پس وقتی که او شروع به این… پس وقتی دارد به میخوارگی عادت پیدا میکند، برخی از این ارواح میتوانند بر سر آن شخص بپرند و وقتی بر سر آن شخص بپرند، میتوانند او را به یک دائمالخمر واقعی تبدیل کنند. من خانمی را به یاد دارم که شخص بسیار کوتاهقد ریز اندامی بود که از کوبا آمده بود، در آمریکا، وقتی بار اول رفته بودم، و او به من گفت که از خودش خیلی حالش به هم میخورد. و همسرش به من گفت که او میتواند یک شیشه پر از ویسکی را بعضیوقتها تا ته بخورد. به او نگاه کردم، یک چنین آدم کوچکی. گفتم: “چطور میتواند چنین کاری بکند؟” برای همین بر روی او یک بندن زدم و یک سیاهپوست بزرگ عظیمالجثه را دیدم که پشت او ایستاده بود.
پرسیدم: “آیا تو یک سیاهپوست میشناسی؟” فورا از جا پرید و به من گفت: “مادر، شما آن فرد را میبینید؟ شما آن فرد را میبینید؟” او است که مشروب میخورد، نه من.” البته من او را شفا دادم و بعد از آن، او کاملا میخواری را کنار گذاشت.
پس هر موقع شما دارید به یک عادتی به شکل بدی رو میآورید، کنترل خودتان را کاملا از دست خواهید داد و یک روح سوار شما میشود و شما را کنترل میکند. و وقتی شما را کنترل کند، نمیدانید چطور از دست هر عادتی خلاص شوید. برای همین است که راحت شدن از دست عادتها سخت است. حال در ساهاجایوگا وقتی کندالینی بالا میآید آنچه که رخ میدهد آن است که این ارواح، این ارواح مردگان شما را ترک میکنند و شما خوب میشوید و کنار میگذارید. ساهاجایوگا به این شکل کار میکند. باید بگویم که ماهاویرا همه این چیزها را نگفت و حتی تمام آنها را کشف نکرد، چون به نظرم او یک دانشمند نبود یا من نمیدانم چرا.
ولی چیزی که از آن صحبت کرد جهنم بود و گفت که اگر شما این قبیل کارها را در زندگیتان انجام دهید، دچار چه جهنمی خواهید شد. و باید بگویم او جهنم را خیلی آشکارا و با تمام جزئیات توصیف کرد؛ و واقعا خیلی ترسناک است که بدانید کسی که آنقدر به خودش مطمئن است، آخر سر به چنین جهنمی میافتد و برخی تا ابد محکوم به ماندن در آنجا هستند.
ولی با تولد اینکارنیشنها، بعضی از این شیاطین که کاملا محکوم به زندگی در جهنم شدهاند نیز متولد میشوند. و وقتی تولد بگیرند، تلاش میکنند تا ما را اذیت کنند. و آنها میتوانند متولد شوند، همانطور که میدانید به شکل استادان ما و اینها و همه چیز الان دارد اتفاق میافتد، ما میبینیم چطور این افراد دارند تولدهایشان را میگیرند و چطور دارند ما را گمراه میکنند، چطور دارند سوادیستانای چپ ما را به کار میگیرند یا میشود گفت کانال چپ را، فقط برای این که ما را کاملا از حرکت باز دارند.
پس وقتی شخصی مسخ میشود، شما حتما دیدهاید، شخصی که مسخ میشود، او نمیتواند ارتعاشات را احساس کند، انواع نشانهها برای چنین شخصی وجود دارد. ولی در ساهاجایوگا، کاری که ما میکنیم آن است که نام ماهاویرا را بر زبان میآوریم؛ چرا که ماهاویرا در تمام مسیر حرکت میکند، تمام مسیر ایدا نادی؛ و میآید و اینجا میماند در نقطهای که میتوانیم آن را سوپرایگوی خودمان بنامیم. و او میبیند، کنترل میکند، حل میکند، پاک میکند و تمام آنچه را که برای اصلاح شخص لازم است بعد از ساهاجایوگا انجام میدهد.
پس ما باید واقعا از او متشکر باشیم که این قبیل کارها که خیلی کثیف و پلید هستند را انجام میدهد، چون این افراد برایشان فرق نمیکند، حتی اگر در دستشویی بنشینند یا کنار هر چیزی بنشینند و مدیتیشن کنند. هر کاری از آنها بر میآید. آنها افراد بسیار کثیفی هستند، واقعا کثیف. وقتی تانتریک میشوند میخواهند دست به هر کار کثیفی بزنند و با این کار آنها عملا مشکلی را بین خودشان و خداوند ایجاد میکنند.
مثلا آنها به معبد الههای میروند و با یک زن کارهای ناشایست انجام میدهند و برای همین آن الهه غائب میشود. و وقتی او در آن منطقه غائب شود، آنها تمام این بوتها را از کانال چپ فرامیخوانند.
پس حالا ما ارواحی داریم که در هوا معلق هستند و سعی دارند به یک وضعیت هشیارانه برگردند و شخصی را مسخ کنند. علاوه بر این ما استادان کانال چپی را داریم که میدانند چطور اختیار این آدمها را در دست بگیرند و ارواح را روی شخصی بگذارند یا آنها را از شخصی بردارند و روی شخصی دیگر بگذارند. پس این فرآیندی ادامهدار است و این باعث میشود شخص دیوانه و بیمصرف شود.
حالا با آن که ما از همه اینها خبر داریم، هنوز در کانال چپ دچار گرفتگی میشویم. ساهاجایوگیها هم دچار گرفتگی میشوند. برای همین است که من فکر میکنم، این تولد ماهاویرا چیز بسیار بسیار مهمی است که ما باید به آن توجه کنیم.
حالا چرا او را ماهاویرا نامیده شد؟ چون فقط یک نفر مثل او… “ویرا” یعنی کسی که شجاع است، کسی که سلحشور است؛ چون فقط او بود که میتوانست چنین کاری کند، فقط او بود که میتوانست کاملا وارد موجود شود و رکشاساها، شیاطین و تمام چیزهای منفی که وارد ما میشوند را بکشد یا به قولی نابود کند.
حال همانطور که میدانید، ما از کانال چپمان برای خیلی از منفیها که ما را عذاب میدهند استفاده میکنیم. ولی اگر از سوی ماهاویرا کمکی به ما نرسد ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. شما نام ماهاویرا را میآورید، میتوانید به او حضرت میکائیل هم بگویید، میتوانید او را به هر اسمی صدا کنید، ولی ماهاویرا یک انسان بود، همه این کارها به خاطر او انجام میشود و او شخصیت بسیار بزرگی است. او شخصا به شکل یک انسان تولد پیدا کرد، در حالی که برای قدیسین متولد شدن به شکل انسان سخت است.
به علاوه میدانید، کل مفهوم جهنم و همه آن چیزهایی که در تمام کتب مقدس شرح داده میشود، حقیقت دارد و هست و اگر بخواهید به آن بپردازید، میدانید… وقتی من میخواهم به آن بپردازم و بررسی کنم، یک مرتبه خوابم میبرد، یک چنین چیزی. در خواب تمام چیزهایی را که بر سر یک شخص میآید میبینم، چقدر گرفتگی دارد، چه کار کرده. انجام این کار با ذهنی هشیار آسان نیست. باید به ضمیر ناخودآگاه بروید و وارد سوشوپتی، یک خواب عمیقتر بشوید تا ببینید در کانال چپ چه میگذرد. فکر میکنم شرایط خیلی عجیب و غریبی است و توصیه میکنم ساهاجایوگیها هم وارد آن نشوند. ولی شخص باید به کمک ماهاویرا از مشکلات کانال چپ رها شود.
وقتی این چاکرا دچار گرفتگی شود [شری ماتاجی سوپرایگوی خودشان را نشان میدهند]، میبینید یک توده بزرگی از بوت از سمت راست بیرون میآید، پس شما باید نام ماهاویرا را بر زبان بیاورید تا فورا فشار را از روی کانال چپ بردارید.
حالا خیلی از مردم حتی نمیدانند چرا در عذابند. چرا باید عذاب بکشند، در حالی که اصلا کار اشتباهی انجام ندادهاند. علت این است که آنها مسخ شدهاند. حال، حتی ویروسها و تمام این چیزها نظیر مشکلات روانتنی نظیر سرطان، همه، بیماریهای لاعلاج وجود دارند به این خاطر که ما درگیر کانال چپ میشویم. برای همین است که ما دچار این بیماریهای لاعلاج میشویم.
پس ما باید واقعا از ماهاویرا بسیار متشکر باشیم که به ما قدرت برطرف کردن مشکلات کانال چپمان را داد، کسی که این نور را در دست ما گذاشت، نوری که او شخصا آن را ارتعاشی میکند و شخصا سعی دارد تا ابهاماتی را که در مورد من نیز وجود دارد روشن کند. فقط به خاطر اوست که بسیاری از مشکلات فیزیکی و ذهنی ما شفا مییابد.
شما میدانید اگر از روش سه شمع استفاده کنید، کانال چپ به راحتی شفا مییابد. این نشان میدهد که ماهاویرا فقط عاشق نور است. او از تاریکی بیزار است. و عقیده او به نظر من این است که هم اکنون تا سرحد امکان برای پاکسازی کامل کانال چپ جلو برویم، تا به برقراری ساهاجایوگا در کشورهایی که میبینم در آنها هنوز منفیهای زیادی وجود دارد کمک شود، منفیهای بسیار.
پس او دارد همه جا این کار را به انجام میرساند و بیماریهای روانتنی و تمام این بیماریها را نیز ما باید با نور شمع و این روشها درمان کنیم، با سه شمع میتوانیم این تیمار را انجام دهیم.
بنابراین باید از او بسیار ممنون باشیم که به این شکل توانسته وارد کانال چپ بشود و انواع مشکلاتی را که در کانال چپ وجود دارند پیدا کرده است.
چه خوب است که ما امروز، فرصت گرفتن جشن تولد او را در این مکان پیدا کردیم، جایی که واقعا مورد علاقه اوست.
حالا شاید بگویید ماهاویرا گاهی به شکل فردی برهنه دیده میشود. خوب ماجرا از این قرار بود که او برای مدیتیشن به جنگلی رفته بود تا کانال چپ را بشناسد و وقتی بلند شد، میدانید، به یک درختچه گیر کرد و مجبور شد که نصف لباسش را پاره کند. وقتی آن نصفه جدا شد، از دست آن درختچه خلاص شد و نجات پیدا کرد، ولی همان موقع شری کریشنا به شکل یک پسر بچه از یک روستا در صحنه ظاهر شد و گفت: “من فقیرم.”
این پسر بچه گفت: “من فقیرم. هیچی بر تن ندارم. شما یک پادشاه هستید. شما همیشه میتوانید لباس تهیه کنید. چرا آن نصفه لباسی را که دارید به من نمیدهید؟” و میگویند به این ترتیب آن نصفه لباس به این پسر داده شد و او فرار کرد. او کسی نبود جز شری ویشنو. و این ویشنو آن لباس را برد و ماهاویرا خیلی طول کشیده باشد، در عرض دو یا سه ثانیه… چون او یک پادشاه بود، میدانید، و او خودش را با برگ پوشاند و به خانهاش رفت و لباس پوشید.
ولی تصور کنید مردم چقدر منفی هستند. آنها راحت بدون لباس راه میروند، جِینیها؛ آنها برای انواع کِرمها و همه چیز، حرام حلال دارند. گفته میشود… این افراد شروع کردند که اگر به این حیوانات کوچک کوچک احترام نگذارید، مثل مثلا، حتی یک مار یا هر جانور موذی و بد، چون زنده است، باید حفاظت شود. حالا این جینیها دیوانهاند. من برایتان گفتم که آنها تا آن حدی از گیاهخواری پیش رفتهاند که حتی میخواهند از حشرات هم حفاظت کنند، حشرات را در یک آلونک میگذارند و آن آلونک یک برهمن آنجا دارد. حالا این حشرات خون این برهمن را میمکند و وقتی خوب خون این برهمن مکیده شد، کف زمین غش میکند. بعد میگذارند این برهمن بیاید بیرون و به او مقدار زیادی داکشینا میدهند؛ یعنی به او به عنوان پاداش برای این که به حشرات کمک کرده خونش را بمکند پول میدهند. چنین گیاهخوارانی وجود دارند.
حواستان به گیاهخواران باشد. میدانید حتی هیتلر یک گیاهخوار بود، پس میتوانید حدس بزنید این دیگر چه نوع گیاهخواریای است. به هیچ کدام از این هوا و هوسهای گیاهخواری و این قبیل چیزها نیازی نیست و آنچه ماهاویرا در زندگیاش نشان داد، آن است که اصلا مهم نیست برای غذا یا آنچه میخورند نگران باشند. میببینید، نظریه گیاهخواری تا یک مرزهای مزخرفی کشیده شده که من به مردم گفتهام ما باید کاملا گیاهخواری را کنار بگذاریم. و نیز ببینید با آنچه که او میخواست انجام دهد چه تعارضی وجود دارد. اگر شما پروتئین نخورید، نمیتوانید با بوتها بجنگید. شخصی که در خود بوت دارد باید پروتئین زیاد بخورد نه کربوهیدرات، بلکه پروتئین، تا بتواند با آن دشمنان کانال چپی بجنگد. ولی به جای آن اینها رفتهاند گیاهخوار شدهاند. حالا تصور کنید آنها در خودشان دشمنان کانال چپی دارند و از آن طرف میخواهند گیاهخوار باشند. کارشان تمام است. چطور میخواهند با آن بجنگند؟
بنابراین اینها همه توسط شخصی پیشطراحی شده که بخواهد به نوعی… اینطوری میشود گفت که مثلا یک شخصی بخواهد نابود کند یا میتوانیم بگوییم که آن شخص بخواهد باعث شود به جای آدمها، این جانوران پست زنده بمانند، میدانید، آنها ظالم هستند، این کار احمقانهای است که آنها انجام میدهند.
باید بدانند که من نمیتوانم به این کِرمها و به این ماهیها یا حتی به جوجهها خودآگاهی بدهم. ما به آدمها نیاز داریم. پس اینها همه به این خاطر اتفاق میافتد که انسانها، دقیقا در جهت مخالف آنچه گفته میشود حرکت میکنند. مثلا مسیح گفته است: “شما نباید چشمان زناکاری داشته باشید.”، و من تا به حال با یک نفر مسیحی غیرساهاجایوگی، که چشمان زناکاری نداشته باشد برخورد نکردهام، چه زن باشد، چه مرد. پس ما درست بر خلاف آموزههایمان حرکت میکنیم. در مورد ماهاویرا هم درست همین شد که کاری که او میخواست بکند، توسط این کسانی که میخواهند از گیاهخواری یک مذهب بزرگ درست کنند، کشته شد.
و نکته دیگر این که این گیاهخواری وارد جِینیسم شد، توسط فردی که نِمینات نام داشت، کسی که در زمان شری کریشنا یک تیرتْهانکار [استاد معنوی] بود. او در شرف ازدواج بود. آن روزها مردم نه تنها ازدواج میکردند، بلکه همه نوع گوشتی هم میخوردند، و مقدار زیادی گوشت گوسفند و بز برای عروسی این مرد آوردند؛ برای همین احساس… ما می گوییم اوپاراتی، به او دست داد، این کار را دوست نداشت، حال انزجار و تنفر به او دست داده بود، او از این کار نفرت پیدا کرد. با آن تنفر چه کار کرد؟ گفت: “من دیگر گوشت نمیخورم.” و به این ترتیب گیاهخواری در بین جِینیها شروع شد. و به این شکل هنوز هم ادامه دارد و این جِینیهایی که من میبینم، افرادی غمگین هستند، کاملا غمگین. آنها بسیار به پول علاقه دارند، دنبال پول میدوند و طوری رفتار میکنند که برای شما قابل درک نیست، یعنی آنها آدم هستند ولی طرز رفتارشان را نمیتوانید درک کنید، آنها آدمهای نرمالی نیستند.
بنابراین متوجه میشویم که با وجود همه کارهایی که ماهاویرا انجام داده است، با این که مردم قرار بوده شاگرد او باشند، آنها جِین هستند و اینطوری هستند.
پس کاری که ما باید حالا انجام دهیم آن است که بفهمیم در ساهاجایوگا بهتر است چنین کاری نکنیم. هر چه به شما گفته میشود باید بفهمید چرا چنین است. شما راه و رسم آن را میدانید. شما همه چیز ساهاجایوگا را میدانید. شما کل مطلب را میدانید؛ بنابراین به هیچ وجه در شأن شما نیست که تسلیم چنین حرفهای توخالی یا تبلیغات توخالی شوید و به چیزی رو بیاورید که اشتباه است. این خیلی مهم است. ما ساهاجایوگی هستیم و ما تعادل را درک میکنیم.
البته من همیشه میگویم که غربیها، مثلا، شاید استرالیاییها هم، باید بیشتر به کربوهیدرات رو بیاورند؛ چون آنها گوشت زیادی میخورند، پس آنها میتوانند به کربوهیدارت رو بیاورند، ولی این به هیچ وجه به معنی گیاهخواری نیست. یعنی برای جبران آن. و در هند من همیشه میگویم، آنها باید بیشتر گوشت بخوراند. گوشت برای آنها خوب است. ولی بعد، به هیچ وجه من نمیگویم که شما فقط گوشت بخورید و نه هیچ چیز دیگر، ولی یک تعادلی باید پیدا بشود و وقتی شما به آن تعادل برسید، در کمال تعجب خواهید دید که احساس میکنید خیلی راحت هستید، خیلی بهتر هستید، خیلی نورانی شدهاید و ارتعاشات بسیار بهتر از حالت طبیعی جریان دارند.
پس برای غذا باید مراقب باشید. همینطور برای لباس. شما نباید دائم خودتان برای سبک خاصی از کت و شلوار هلاک کنید، چه گرم باشد، چه سرد باشد یا معتدل. کاری که باید بکنید آن است که چیزی بپوشید که مناسب شما باشد. حالا مثلا در هوایی مثل این، شما شاید به کت و شلوار یا چیزی که خودتان را با آن بپوشانید نیاز دارید، ولی برفرض اگر در گاناپاتیپوله یا جایی شبیه آن باشید که هوا نه سرد باشد نه گرم، شاید خشک باشد.
پس چه لباسی باید بپوشید که مناسب باشد؟ این باید کشف شود و هر چه شما فهمیدید، مثلا این که این یک لباس راحت برای ماست، بهتر است این کار را انجام دهید. چون در خیلی از افراد دیدهام… میدانید، این چیزی است که هر وقت به شما چیزی میگویم در آن افراط و تفریط نکنید. ولی وقتی به شما این را میگویم، باید بفهمید هر آنچه برایتان خوب است، هر آنچه طبیعت شما چیست، هر آنچه میل ذاتی شماست، شما باید چیزی را استفاده کنید که آن را تغذیه کند، چیزی که شما را رشد دهد و به شما تعادل بخشد.
پس برای تعادل بخشیدن به خودتان، اگر به یاد ماهاویرا هستید، باید به یاد شری هانومانا هم باشید. هر دو اینها مهم هستند.
راحت نیست که در مورد ماهاویرا، همه چیز را در این سخنرانی کوتاه بگویم، ولی فکر میکنم حالا او را کاملا به ساهاج پیوند دادهام و شما باید دیده باشید که او چقدر مهم است و چه نقش مهمی را ایفا میکند.
بنابراین رحمت خداوند شامل حال شما باشد.
فقط همین فکر کردن به ماهاویرا… من فقط… غیرممکن است بتوانم ذهنم را هشیار نگه دارم. مدام به کانال چپ میرود، چون در ماشین داشتم فقط فکر کردم بهتر است به ماهاویرا فکر کنم. و از آن موقع دائم به کانال چپ میرود. خیلی سخت است ولی کارساز خواهد شد.
رحمت خداوند شامل حال شما باشد.
کمی آب بخورم. این کانال چپ چیز خیلی بدی است.
به نظرم اگر شما هر مشکلی دارید، باید از من بپرسید؛ چون فقط همین یک بار است که میتوانیم درباره این چیزها صحبت کنیم. اگر هر مشکلی در مورد کانال چپ دارید، میتوانید از من بپرسید، چطور آن را اصلاح کنید، چطور راه حلی برای آن پیدا کنید، هر چیزی. لطفا از من بپرسید. چون شما همیشه این مشکل را پیدا میکنید.
شری ماتاجی: این چیست؟ نمیتوانم صدایش را بشنوم.
ساهاجایوگی: “مادر، قلب چپ او سوزن سوزن میشود.”
شری ماتاجی: خوب، قلب، همانطور که برایتان گفتم، انعکاس خداوند متعال است که روح است. بنابراین ما دو نوع مشکل قلبی داریم، همانطور که قبلا هم به شما گفتم. یکی وقتی است که شما زندگی بیش از حد فعالی داشته باشید، کانال راستی باشید و وقتی کانال چپی باشید، قلب تنبل است، آن موقع شما دچار سرماخوردگی و این قبیل چیزها میشوید. حالا در مورد شما، مورد شما که احساس سوزن سوزن شدن میکنید این یعنی مسخ شدگی است. اگر دستها یک جوری سوزن سوزن شوند و گزگز داشته باشند، آن وقت این یک نوع مسخشدگی است. ولی میشود آن را پاک کرد…
سوال دیگری هست؟
ساهاجایوگینی: “میشود چیزی در مورد نابی چپ بفرمایید؟”
شری ماتاجی: هرچند این موضوع متفاوتی است. نابی چپ اغلب از ارتباط میان یک زن و شوهر ناشی میشود. ولی زنی که از تیپ شاکیها باشد، از آنها که دائم حسودی میکند، خیلی عصبانی است و شوهر را اذیت میکند، میترساند و هرکاری میکند. میدانید بعضی وقتها فقط به قصد آزار شوهر این کارها را میکند، ولی گاهی اساسا آنها زنان بسیار کانال چپی و مسخ شدهای هستند و این زنان مسخ شده به شما این نابی چپ را میدهند.
هر خانمی که نابی چپ میگیرد، باید فورا بفهمد که یک چیز خیلی بدی در وجودش هست که باید بیرون برود. پس برای نابی چپ، شما باید روش سه شمع را به کار بگیرید و سعی کنید به همسرتان احترام بگذارید، سعی کنید نسبت به او مهربان باشید؛ چون این ارواح هم میتوانند سلطهجویی کنند. میدانید، نه این که بتوانند شما را خیلی حیلهگر کنند، بلکه آنها هم میتوانند سلطهجویی کنند. آنها روش سلطهجویی را بلدند. بنابراین، در هر صورت، این طور به نظر میآید که انگار خانمی کانال راستی است؛ ولی در حقیقت او مبتلا به نابی چپ است و او دارد به شدت سلطهجویی میکند. در عین حال اگر شوهر مرد خوبی نباشد و زن را اذیت کند و او از این بابت ناراحت باشد و غصه بخورد، آن وقت نابی چپ او درگیر میشود.
پس در هر دو حالت فرد باید بفهمد که شما به لذت خودتان دست مییابید، سرچشمه لذت، خود شماست، روح خودتان. این به شوهر شما یا هیچ کس دیگری بستگی ندارد، شما از این نظر مجرد هستید.
پس شما نباید نگران شوهرتان باشید. شما نباید به طرز برخوردش با خودتان فکر کنید. شما اصلا نباید اهمیتی به او بدهید. ولی فکری که باید بکنید این است: “هر چه باشد، من زن او هستم. من باید او را حمایت کنم. من باید به او کمک کنم. هرطور میخواهد باشد، بگذار همانی که هست باشد؛ چون او با حرف من اصلاح نخواهد شد. بهترین کار آن است که به او چیزی نگویم. بگذار هر کاری میخواهد، بکند.” و شما نابی چپتان را با شمع پاک کنید. راهش این است.