Diwali Puja Lisbon (Portugal)

پوجای دیوالی لیسبون، پرتغال، 10 نوامبر 1996 امروز می‌خواهیم ماهالاکشمی‌ را ستایش کنیم، که به گمانم در این کشور بسیار ستایش شده؛ جایی که او را به نام ماریا ستایش می‌کنند و یک سوایامْهبو از ماریا هم هست که حتما دیده‌اید؛ و حتی در اینجا ظاهر هم شده است. اول این را اصلا باور نکردم، ولی با دیدن ارتعاشات، حالا می‌دانم این که اینجا ظاهر شده، حتما حقیقت داشته است. حتما دیده‌اید که در عکسی هم جلوی من واقعا ظاهر شد. این اصلی است که با آن شما بدین مرتبه رسیده‌اید. مسیر مرکزی تعالی شما، با قدرت ماهالاکشمی خلق شده، برای کندالینی، تا بالا بیاید. در معبد ماهالاکشمی شهر کهولاپور، همیشه سرود “اوده، اوده آمبه” را می‌خوانند. برای همین از کسانی که آنجا بودند پرسیدم: “چرا سرود آمبه را در معبد ماهالاکشمی می‌خوانید؟” گفتند: “ما نمی‌دانیم چرا این کار را می‌کنیم، ولی آیا اشتباه است؟” گفتم: “نه، چون فقط در کانال ماهالاکشمی است که کندالینی می‌تواند بالا بیاید و کندالینی آن آمبا است.” این را فهمیدند و خیلی هم تعجب کردند، از این‌که به این خوبی توضیح دادم. چون از قدیم‌الایام آنها این سرود را آنجا می‌خوانده‌اند و هیچ‌وقت هم علت آن را نمی‌دانستند. با رسیدن به موضوع ماهالاکشمی، باید بفهمیم او چه‌‌‌‌ کار می‌کند، کمکی که می‌کند آن است که کانال ماهالاکشمی یا قدرت‌های ماهالاکشمی در ما، تعادلی مناسب خلق کرده است؛ مسیری مناسب برای بالا آمدن کندالینی خلق کرده است. چپ و راست متعادل شده‌اند و او کسی است که مسیری فراخ‌تر را برای بالا آمدن کندالینی خلق Read More …

Diwali Puja Tivoli (Italy)

پوجای دیوالی، 17 نوامبر 1985، رُم ، ایتالیا امروز اینجا جمع شده‌ایم که دیوالی را جشن بگیریم، دیپاوالی را. در واقع فقط بعد از این که ساهاجایوگا شروع شد، دیوالی راستین دارد شکل می‌گیرد. ما چراغ‌های زیبای بسیاری داشتیم و روغن‌ زیادی که بسوزانیم، اما شعله‌ای نبود که دیپاها را روشن کند و آنچه شما “فتیله” می‌نامید و هندی‌ها “باتی” می‌نامند، شبیه کندالینی شما است. پس کندالینی باید با شعله تماس می‌یافت، چراغ‌های زیبا همه بی‌‌فایده و بی‌هدف و بیهوده بودند؛ و این رحمت بزرگ زمانه جدید است، که چراغ‌های بسیار زیادی روشن شده‌اند و ما داریم دیپاوالی قلب انسان‌ها را جشن می‌گیریم. وقتی به نور تبدیل می‌شوید، نگران این نیستید که چراغ چطور به نظر می‌آید و چطور قرار است ساخته شود؛ همه انجام شده است. فقط باید به فکر شعله باشید و به فکر روغن. چون این روغن است که می‌سوزد و نور می‌‌دهد. در زبان سانسکریت که زبان ایزدان است، روغن را “اسنیگدها” می‌‌نامند، یعنی چیزی که نرم است، با این حال اسنیگدهاست و”اسنیها” یعنی دوستی عشق و شاعران از این کلمه در زبان‌های دیگر هم استفاده کرده‌اند. به شکل دیگری که به آن “نِها” می‌گویند. آنها آوازهایی در ستایش این عشق سروده‌اند. هر شاعر و عارفی از این کلمه در شعرهای زیبایش استفاده کرده است. چه در فراغ بودند و یا در وصال، در یوگا، در یگانگی؛ این عشق است که روشنایی می‌‌دهد. اگر این روغن تمیز نباشد و آلوده باشد، دود می‌‌کند؛ اما اگر تمیز باشد، نور درخشان بدون دودی ایجاد می‌کند. اما هنگامی که Read More …