پوجای حضرت فاطمه، “اصل نابی چپ” Saint-George (Switzerland)

پوجای حضرت فاطمه سن ژرژ، سوئیس، 14 آگوست 1988 امروز جمع شده ایم تا پوجای حضرت فاطمه را که سمبل گروهالاکشمی بود انجام دهیم و بنابراین می خواهیم پوجای اصل گروهالاکشمی را درون خود داشته باشیم. همان‌طور که یک خانم خانه باید تمام کارهایش را انجام دهد، همه کارهای خانه را و بعد به حمام برود، به همین ترتیب امروز صبح باید کارهای زیادی انجام می‌دادم و بعد می‌توانستم برای پوجای شما بیایم، چون امروز کارهای خانم خانه زیاد بود بنابراین من مجبور شدم آنها را مانند یک خانم خانه خوب تمام کنم. باید توجه داشت که اصل گروهالاکشمی توسط خداوند تکامل و پیشرفت داده شده است، این یک مخلوق بشر نیست و همان‌طور که می‌دانید در نابی چپ قرار دارد. گروهالاکشمی کسی است که در زندگی فاطمه تجلی می‌یابد که دختر حضرت محمد بود. حال او همیشه در یک خویشاوندی با یک گورو متولد می‌شود، که همراه با پاکی و معصومیت است. بنابراین او به شکل خواهر می‌آید یا به عنوان یک دختر می‌آید. حالا زیبایی زندگی فاطمه این است که بعد از فوت حضرت محمد، طبق معمول، متعصبینی بودند که فکر می‌کردند می‌توانند مذهب را در دست خود بگیرند. و می توانند از آن چیزی بسیار تعصبی درست کنند. و توجه زیادی به تعالی فرد نمی‌شد. حتی حضرت محمد نیز داماد خود را به شکل‌های مختلف توصیف کرده است. و او تنها کسی است –  یا اینکارنیشن دیگری از براهمادواست – که بر زمین آمد. علی بر زمین آمد، او اینکارنیشن براهمادوا بود و اینکارنیشن دیگر او سوپاندوا Read More …

پوجای دیوالی Tivoli (Italy)

پوجای دیوالی، 17 نوامبر 1985، رُم ، ایتالیا امروز اینجا جمع شده‌ایم که دیوالی را جشن بگیریم، دیپاوالی را. در واقع فقط بعد از این که ساهاجایوگا شروع شد، دیوالی راستین دارد شکل می‌گیرد. ما چراغ‌های زیبای بسیاری داشتیم و روغن‌ زیادی که بسوزانیم، اما شعله‌ای نبود که دیپاها را روشن کند و آنچه شما “فتیله” می‌نامید و هندی‌ها “باتی” می‌نامند، شبیه کندالینی شما است. پس کندالینی باید با شعله تماس می‌یافت، چراغ‌های زیبا همه بی‌‌فایده و بی‌هدف و بیهوده بودند؛ و این رحمت بزرگ زمانه جدید است، که چراغ‌های بسیار زیادی روشن شده‌اند و ما داریم دیپاوالی قلب انسان‌ها را جشن می‌گیریم. وقتی به نور تبدیل می‌شوید، نگران این نیستید که چراغ چطور به نظر می‌آید و چطور قرار است ساخته شود؛ همه انجام شده است. فقط باید به فکر شعله باشید و به فکر روغن. چون این روغن است که می‌سوزد و نور می‌‌دهد. در زبان سانسکریت که زبان ایزدان است، روغن را “اسنیگدها” می‌‌نامند، یعنی چیزی که نرم است، با این حال اسنیگدهاست و”اسنیها” یعنی دوستی عشق و شاعران از این کلمه در زبان‌های دیگر هم استفاده کرده‌اند. به شکل دیگری که به آن “نِها” می‌گویند. آنها آوازهایی در ستایش این عشق سروده‌اند. هر شاعر و عارفی از این کلمه در شعرهای زیبایش استفاده کرده است. چه در فراغ بودند و یا در وصال، در یوگا، در یگانگی؛ این عشق است که روشنایی می‌‌دهد. اگر این روغن تمیز نباشد و آلوده باشد، دود می‌‌کند؛ اما اگر تمیز باشد، نور درخشان بدون دودی ایجاد می‌کند. اما هنگامی که Read More …